25 اسفند 1387 / 17 ربیع الاول 1430 / 15 مارس 2009


ولادت حضرت محمد(ص) به اتّفاق نظر شيعيان در 17 ربيع الاول در سال عام الفيل مي‏باشد، ولي برخي از مسلمانان، اين واقعه را در روز دوازدهم اين ماه دانسته‏اند. كنيه‏ي آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ايشان، رسول اللَّه، نبي اللَّه، خاتم الانبيا، سَيِّدُالبَشَر و... مي‏باشد. پدر ايشان عبداللَّه بن عبدالمطلب و نيز مادر آن حضرت آمنه بنت وَهَب است. رقيه، ام كلثوم، زينب، قاسم، عبداللَّه، ابراهيم و حضرت فاطمه‏ي زهرا(س) فرزندان پيامبر اسلام مي‏باشند كه به جز فاطمه(س) همگي در دوران حيات پيامبر، از دنيا رفتند. دوران زندگي پيامبر اكرم(ص) در دو شهر مكه و مدينه سپري شد. ايشان پس از آن كه در چهل سالگي براي پيامبري برگزيده شدند، در ابتدا دين الهي را به طور مخفيانه تبليغ مي‏كردند و پس از سه سال، به دعوت آشكار دست زدند. رنج‏ها و سختي‏هاي فراواني كه پس از درگذشت ابوطالب، عمو و حضرت خديجه(س) همسر آن حضرت بر ايشان گذشت و همچنين اعلام آمادگي مردم يثرب براي پذيرفتن آن پيامبر عظيم‏الشأن، زمينه ساز هجرت بزرگ ايشان به مدينه گرديد. ده سال آخر عمر و رسالت حضرت محمد(ص) در مدينه، همراه با جنگ‏ها، فتوحات و انتشار آيين آسماني اسلام همراه بود.
« پروين اعتصامي» شاعرخوش قريحه ايراني درخانواده‎اي متدين متولد شد. پروين فرزند يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملك ازاديبان بزرگ آن عصرايران بود؛ ازاين رو ازكودكي با شعرو ادبيات آشنا شد. پروين درپايان تحصيلاتش درمدرسه اِمريكايي درتهران درهمان مدرسه به تدريس پرداخت اما همواره به اصول اجتماعي و بنيانهاي فرهنگي و تعهدات اجتماعي خود پايبند ماند. پروين دراشعارخود ازدردها و مظلوميت مظلومان، همچنين ظلم ظالمان سخن مي‎گفت و نداي دادخواهي برمي‎آورد و اين خود بيانگرروح مبارزوي است. شعرپروين شعراوقات و احوال نيست شعرتربيت، تهذيب و تعميم اخلاق پسنديده است. ازوي ديوان شعري باقيست كه قطعات و مثنوي هاي آن به سبك عراقي است.
سيد احمد در 24 اسفند 1324 شمسى در بيت علم و عرفان و فضيلت و جهاد، در قم ، پا به عرصه وجود نهاد پدرش مجتهد برجسته اى بود كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهيختگانى چون شهيد مطهرى بود. سيد احمد در دامان مادرى پرورش مى يابد كه به حق او را بايد بانوى بزرگ انقلاب اسلامى و اسوه صبر و استقامت لب داد. دوره هـاى تـحـصـيـلى ابـتـدايـى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رساند. سالهاى پايانى دوران دبيرستان وى مصادف با قيام خونين پانزده خرداد 1342، به رهبرى پدر بزرگوارش شد. پـس از رحـلت امـام (ره )، ضـمن پيروزى از مقام منيع ولايت و محور اصلى نظام اسلامى ، تمام همت خويش را مصروف و معطوف به آن داشت تا وصاياى پـدر را كـه مشعل فروزان گذشته ، حال و آينده انقلاب اسلامى است ، روشن نگاه دارد و در تثبيت خط و راه امام و دفاع از ولايت فقيه كه ميراث سالها مجاهده و راهبرى امام خمينى (ره ) و خونبهاى صدها هزار شهيد است ، حركت نمايد.
حضرت امام خميني(ره) رهبرفقيد انقلاب اسلامي درنامه‎اي امرفرمودند: «براي رسيدگي به وضع خانواده شهداي انقلاب اسلامي، همچنين آسيب ديدگان و معلولين سازماندهي شود».حضرت امام خميني دربخشي ازنامه خويش فرمودند: « ملت شريف ايران مي‎داند كه نهضت اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي مرهون فداكاري قشرهاي مختلف ملت است كه درصف اول بايد از شهداي انقلاب رحمة الله عليهم و كساني راكه دراين راه معلول و آسيب ديده‎اند، محسوب داشت. لهذا بايد رسيدگي كامل به خاندان شهدا و آسيب ديدگان و معلولين دراين راه چه درحال انقلاب و چه قبل و بعد ازآن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان شود». بدين ترتيب بنياد شهيد انقلاب اسلامي تشكيل شد.
اين عمليات درمنطقه عمومي شَلَمچه به همّت نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با موفقيت اجرا شد و مناطق آزادشده شهرهاي حلبچه، خُرمال، بياره و بخشي ازسليمانيه و ارتفاعات نوسود بود.
سـالهـاى 1350 تا 1354، سخت ترين دوران براى نهضت اسلامى و نيروهاى مبارز محسوب مى شود، زيرا با اوجگيرى نهضت ، رژيم پهلوى خشونت بـيـشـتـرى از خـود نـشـان مـى داد و بـا اعـمال تبعيدها، زندانهاى بلند مدت ، اعدامها و كشتارهاى دسته جمعى ، به جو وحشت و اختناق دامن مى زد و براى خـامـوش كـردن شـعـله هـاى انـقـلاب و جلوگيرى از نفوذ معنوى امام (ره )، نه تنها رساله عمليه و پيامها و هرگونه نوشتارى را كه ارتباط با ايشان داشـت ، ممنوع كرد، بلكه بردن نام امام (ره ) را جرمى نابخشودنى مى شمرد. از سوى ديگر رژيم با انجام تبليغات وسيع وانمود مى كرد كه ايران با رهبرى شاه در آستانه تمدن بزرگ قرار گرفته است . در اين راستا حزب رستاخيز تاءسيس شد و رژيم كه سالها سيستم دو حزبى را نردبان ترقى معرفى كرده بود، اينك در فضيلت تك حزبى ، تبليغات وسيع و دامنه دارى مى كرد. رهبر نهضت اسلامى به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد بـيـانـيـه اى صـادر و ضـمـن تحريم عضويت در حزب رستاخيز، پرده از روى اين بازى سياسى و فريبكارى ها برداشتند و از حوزه قم خواستند كه خاطره قيام 15 خرداد را باشكوه برگزار نمايد. نـظـر بـه مـخـالفـت ايـن حـزب بـا اسـلام و مـصـالح مـلت مـسـلمـان ايـران ، شـركـت در آن بـراى عـمـوم مـلت حـرام و كـمـك بـه ظـلم و استيصال مسلمين است ، و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهى از منكر است ...
ملك اشرف خليل در چهارم ربيع الاول سال 690 ق با سپاهي عظيم به عكا رسيد و آن شهر را محاصره كرد. سپاهيان قبرس به كمك صليبي‏ها آمدند، اما شكست خود را قطعي ديده و از طريق دريا گريختند. مسلمانان به عكا حمله برده و جنگ شديدي در روز هفدهم ربيع الاول سال 690 ق روي داد. در اين نبرد، مسلمين پيروز شده و صليبي‏ها شكست خوردند. عكا از سال 496 ق تا سال 690 ق در دست صليبي‏ها بود. ملك اشرف خليل پس از بازپس گرفتن عكا، شهرهاي صور و صيدا را نيز از دست صليبي‏ها بيرون كرد.
او سفرخود را درسال1493ميلادي با سه كشتي و 120دريانورد آغازكرد. او دراين سفرموفق شد قارّه اِمريكا را كشف كند. كلمب بعدها سه سفرديگر به اين سرزمين جديد كرد و دربازگشت به اسپانيا درسال1506ميلادي درگذشت.
ژوليوس سزار امپراتور روم باستان در 27 اكتبر سال 101 قبل از ميلاد مسيح(ع) در روم به دنيا آمد. دوره جواني ژوليوس در بحبوحه زد و خوردهاي فرقه‏هاي سياسي روم سپري شد. او پس از چندي با امپراتور روم اختلاف پيدا كرد. از اين رو از ترس جان به آسياي صغير گريخت و در قشون رومي مقيم آنجا به خدمت مشغول شد. با مرگ ديكتاتور روم، ژوليوس به رم بازگشت و به فعاليت‏هاي سياسي پرداخت. ولي باز به مشرق رفت تا اين‏كه در راه گرفتار دزدان شد. سزار پس از رهايى از دزدان مدتي به فراگيري علم پرداخت و سپس بار ديگر وارد عرصه قدرت گرديد. او در سال 60 قبل از ميلاد با دو قدرت‏مند ديگر رومي اتحاد سه گانه را تشكيل داد كه بعدها كليه امور روم را در دست گرفتند. سزار پس از چندي با انبوهي از سپاهيان عزم تسخير اروپاي غربي كرد و سال‏ها در اين راه جنگيد. او با تكيه بر مردم، پيروزي‏هاي سياسي زيادي به دست آورد و با كمك سپاهيان خود، نواحي متعددي را تصرف نمود. سزار براي بهتر كردن وضع زندگي مردم فقير روم و ولايات ديگر مي‏كوشيد و براي بناهاي عمومي مبالغ زيادي هزينه كرد. او در مدت زمام‏داري خود مانند رئيس و صاحب يِگانهْ حكومت مي‏كرد و به نظامات و قوانين اساسي وقعي نمي‏نهاد. سزار در سال 65 ق. م به حكمراني و امپراتوري روم رسيد و به مدت بيست سال در اين مقام بود تا اين‏كه در 15 مارس 44 ق.م در 56 سالگي، در سناي روم به دست سناتورهاي مخالفش به قتل رسيد.
آندرو جكسون، هفتمين رئيس‏جمهور امريكا، در 15 مارس 1767 م در ايالت كاروليناي جنوبي امريكا به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات خود در رشته حقوق، مشاور حقوقي منطقه غربي ايالت كاروليناي جنوبي شد. موفقيت‏هاي جكسون در كارهاي دولتي، به زودي كارهاي خصوصي حقوقي او را افزايش داد و او از طريق معاملات موفقيت آميزش بر روي زمين، به دارايى‏هاي خود افزود. جكسون در سال‏هاي بعد به فعاليت‏هاي سياسي روي آورد و به نمايندگي مجلس نمايندگان امريكا انتخاب گرديد. وي در 30 سالگي به سناي امريكا راه يافت و پس از آن به عنوان قاضي دادگاه عالي يكي از ايالات امريكا برگزيده شد. خدمات جكسون در جريان جنگ امريكا و انگلستان در سال 1812 م، او را به عنوان قهرمان نظامي ملي به همگان شناساند و در سال 1824 م كانديداي رياست جمهوري امريكا گرديد. پس از عدم موفقيت جكسون در اين انتخابات، او به عنوان مخالف دولت به فعاليت پرداخت تا اينكه در سال 1828 م با پيروزي در انتخابات رياست جمهوري، به عنوان هفتمين رئيس جمهوري امريكا، در 61 سالگي به كاخ سفيد راه يافت. سال‏هاي اوليه حكومت جكسون با تيرگي روابط پارلمان ايالت كاروليناي جنوبي با دولت مركزي بر سر افزايش تعرفه‏هاي گمركي و تهديد به خروج اين ايالت از ايالات متحده، دستخوش جنجال‏هاي زيادي بود كه در نهايت با كوتاه آمدن دولت مركزي به پايان رسيد. جكسون يك چهره اقتصادي صاحب نظر نبود كه بتواند مشكلات اقتصادي امريكا را حل و فصل كند. او عمر موثر خود را در ارتش گذرانده بود و دولت وي نيز مديران كارآمد و برنامه ريز نداشت تا بتوانند بر مشكلات اقتصادي كشور فايق آيند. در نتيجه در دوران حكومت جكسون، اقتصاد امريكا تا حد قابل ملاحظه‏اي رو به وخامت نهاد و به دليل بي‏ارزش شدن پول و فقدان پشتوانه مالي در كشور و ناتواني منابع تصميم گيرنده اقتصادي در حل اين معضلات، تعداد زيادي از بانك‏ها، كارخانه‏ها و شركت‏هاي دولتي تعطيل شدند. از جمله قوانيني كه در دوره جكسون به تصويب رسيد حق راي براي تمامي مردان بود. تا پيش از آن، تنها زمين داران و ثروت‏مندان بزرگ كه به دولت ماليات پرداخت مي‏كردند حق شركت در راي‏گيري داشتند و اصولاً شركت در انتخابات، منوط به پرداخت ماليات بود. به همين جهت كساني كه در طبقه اعيان و اشراف نبودند به خاطر ناتواني در پرداخت مالياتْ از راي دادن محروم بودند. از اين رو، رئيس جمهور اين كشور منتخب تمامي مردم امريكا نبود. با تصويب اين قانون، در عرض 16 سال تعداد كساني كه مي‏توانستند در راي‏گيري‏ها شركت كنند هفت برابر شد كه با راي دادن به كانديداهاي احزاب مسلط و حاكم امريكا به اصطلاح مي‏توانستند نقش صوري و پر تبليغات خود را در تعيين سرنوشت خويش ايفا كنند. در زمان جكسون روش مشهور تاراج مشاغل يعني اعطاي شغل‏هاي مهم به اعضاي وفادار حزبي، رايج شد كه اين رسمْ، مفاسد بسياري به بار آورد. از جمله حوادث مهمي كه در اواخر حكومت جكسون اتفاق افتاد، حمايت وسيع نظامي امريكا از تجزيه طلبان ايالت تگزاس بود كه در آن زمان جزو خاك مكزيك به شمار مي‏رفت. در نهايتْ اين ايالت از پيكره مكزيك جدا شد و اعلام جمهوري نمود .اما كمتر از ده سال بعد، امريكا آن را طي يك جنگ خونين و تجاوزكارانه به خاك خود ملحق نمود. در دوران حاكميت جكسون دو ناحيه ميشيگان و آركانزاس نيز به عنوان ايالت‏هاي جديد به جمع ايالات متحده امريكا پيوستند. آندرو جكسون سرانجام پس از هشت سال حكومت بر امريكا، در سال 1836 م از كار كناره گرفت و نه سال بعد، در هشتم ژوئن 1845 م در 78 سالگي درگذشت.
ايزودور آگوست ماري فرانسواكُنْتْ رياضي‏دان و جامعه‏شناس فرانسوي در 15 مارس 1798م در شهر مون پليه فرانسه به دنيا آمد. وي در 18 سالگي به استادي رياضيات رسيد و به تدريس پرداخت. كنت از ابتدا، از جمله دانشمنداني بود كه هم درباره رياضيات و هم درباره علوم الهي مطالعه مي‏نمود. وي براي آنكه عقايد خود را براي ديگران شرح دهد در 28 سالگي مجلسي در خانه خود تشكيل داد و به سبب ارائه تحقيقات قابل توجه، برخي از دانشمندان نيز در مجلس درس او حاضر مي‏شدند. آگوست كنت با مشاهده انقلاب‏هاي سال 1848م در اروپا به اين نتيجه رسيد كه صلح به وسيله شمشير فراهم نمي‏آيد و شعور و آگاهي همراه با پيشرفت و ترقي به دست آمده از تعليم و تربيت لازم است. مي‏توان گفت آگوست كنت با اين ايده، مسيحيتي بنا نهاد بدون مسيح(ع) و فارغ از الهيات و كلام. كنت در ابتدا مي‏كوشيد نشان دهد فلسفه در علوم ديگر تحليل رفته است اما بعدها به نظام علمي فلسفي خود نام تازه‏اي با عنوان پوزيتيويسم يا فلسفه اثباتي يا تحقّقي داد. فلسفه اثباتي آگوست كنت مبتني بر مشاهده و تفكر است. او اعلام كرد كه مشاهده و تفكر تنها راه نگريستن به حقيقت است. به نظر كنت، از لحاظ تاريخي، ساختمان علوم بر پايه رياضيات شروع مي‏شود و رفته رفته به صورت علوم پيچيده‏تر و كامل‏تر، تكامل مي‏يابد تا سرانجام به جامعه‏شناسي كه نقطه اوج و كمال است، مي‏رسد. در اين سير تكاملي، هر علمي بر پايه علم پيشين استوار است و جامعه‏شناسي كه واپسينِ آنهاست نتيجه همه دانش‏هاي برهم انباشته آدمي در طول تاريخ است. تحقيقات وسيع آگوست كنت در جامعه‏شناسي به حدي است كه او را واضع اين علم مي‏دانند چرا كه او نخستين كسي است كه اين علم را به صورت علمي منظم با مسائل و قوانين خاص و روش‏هاي ويژه آن درآورده است. در نتيجه انتشار و ترويج عقايد كنت، فلسفه و علم از شكل تئوري به تجربه و مشاهده تبديل شد. از آگوست كنت آثار متعددي به چاپ رسيده كه دوره فلسفه تحقيقي يا اثباتي در 6 جلد، ديانت انسانيت، سياست تحققي و نجوم همگاني از آن جمله‏اند. آگوست كنت سرانجام در 22 سپتامبر 1857م در 59 سالگي درگذشت.
امير عبدالقادر ابن محي‏الدين مبارز مسلمان الجزايري در نيمه مارس سال 1808م به دنيا آمد. وي در زمره امرا، علما و شعرا بود و اصل او از منطقه وهران الجزاير است. عبدالقادر در برابر تجاوزات قواي فرانسوي در الجزاير قيام كرد و با دستياري سلطان مراكش و ياري قبايل وطن پرست، از سال 1832 تا 1847م مردانه با سپاهيان فرانسوي جنگيد و كوشيد تا امپراتوري عرب را تأسيس كند. وي هم‏چنين با حمايت قبيله‏هاي عرب، به عنوان سلطان عرب‏ها شناخته شد و قلمرو خود را در شمال الجزاير گسترش داد. پيروزي‏هاي امير عبدالقادر باعث شد تا فرانسويان با وي از درِ سازش درآمده و ضمن ترك مخاصمه به امضاي قرارداد صلح با او تن در دهند. براساس اين قرارداد كه در 27 مه 1837م به امضا رسيد، به غير از پنج بندر كه در تصرف فرانسه باقي ماند، ساير نقاط الجزاير آزاد گرديد. ولي با كارشكني استعمارگران فرانسوي، امير عبدالقادر در 18 نوامبر 1839م دومين دور مبارزات آزادي‏خواهانه خود را آغاز كرد و با پنجاه هزار سرباز سواره و پياده، به نيروهاي فرانسوي حمله برد. با اين حال، چون مبارزات وي بيش از 15 سال طول كشيده بود، نيروهاي او تحليل رفتند و سلطان مراكش و اميرتونس هم بر اثر فشار دولت فرانسه و ضعف و خودخواهي، از ياري او خودداري كردند. در نتيجه امير عبدالقادر شكست خورد و تسليم شد. وي در سال 1853م از حبس آزاد شد به اين شرط كه ديگر به الجزاير باز نگردد. امير عبدالقادر سرانجام در 29 اوت سال 1883م در 75 سالگي در دمشق درگذشت.
دكتر "اميل آدولف فون بهرينگ" در 15 مارس 1854م به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات ابتدايى، با استفاده از كمك‏هاي تحصيلي به دانشگاه "فردريك ويلهلم" وارد شد و در سال 1878م موفق به اخذ درجه دكترا در پزشكي گرديد و سپس به عنوان جراح در ارتش مشغول به كار شد وي از سال 1888م به تدريس در دانشكده پزشكي ارتش پرداخت و سال بعد در "انستيتوي روبروت كخ" استخدام شد. شاگردان دكتر كخ به كشف ميكربهاي عامل بيماري مي‏پرداختند اما بهرينگ به فكر نابودي ميكربها بود و نتيجه مطالعات خود را در مقاله "عفونت و ضدعفونت درتئوري وعمل" مطرح ساخته بود. وي در سال 1890م به اين نتيجه رسيد كه اگر سرم خون حيوان مبتلابه كزاز را به حيوان ديگري منتقل كند آن حيوان در برابر اين بيماري مصونيت پيدا مي‏كند و بدين ترتيب واكسن كزاز را ساخت. دكتر بهرينگ سپس همين رويه را در مورد ديفتري كه بيماري خطرناكي براي كودكان محسوب مي‏شد، به كار گرفت و در 20 دسامبر 1891 با استفاده از سرم ضدديفتري به معالجه يك كودك پرداخت و پس از مشاهده نتيجه مثبت آن، در سال 1892م پادزهر ديفتري را روانه بازار ساخت. خصوصيت اين سرم در آن بود كه نه فقط موجب مصونيت مي‏گرديد بلكه در درمان شخص مبتلا هم بسيار مؤثر بود. دكتر بهرينگ كه به دريافت جايزه آكادمي علوم پزشكي فرانسه، جايزه انستيتوي فرانسه، لقب عاليجناب پروس و نشان صليب آهن در جنگ جهاني اول نائل آمده بود، در سال 1901 اولين جايزه نوبل پزشكي را به خود اختصاص داد اميل آدولف فون بهرينگ در آخرين روز مارس 1917 در 63 سالگي درگذشت.
راما كريشنا، رهبر هندوهاي هند، در بيستم فوريه 1836م در هندوستان به دنيا آمد. وي در دهكده كوچكي پرورش يافت و تعليمات رسمي مدرسه‏اي نديد. با اين وجود، در ده سالگي در تفسير نوشته‏هاي مقدس هندي چنان استعدادي از خود نشان داد كه اطرافيان را دچار حيرت ساخت. او در جواني به سير و سياحت پرداخت و سپس اديان مسيحيت، بودا، اسلام و هندو را مورد مطالعه قرار داد. سرانجام اظهار كرد كه هر كدام از اين اديان، يكي از طرق رسيدن به خداوند را نشان مي‏دهند. راما كريشنا براين عقيده بود كه همه آدميان، با دين‏هاي مختلفشان، فرزندان خداي واحدي هستند. وي درباره حقيقت بر اين عقيده است كه ما در مِه مشاهدات اشتباه‏انگيز و تصورات غلط و منحرف كننده كه ما را به انديشه‏هاي فريبنده، دشمني‏هاي ابلهانه و كارهاي فاجعه‏انگيز مي‏كشاند، زندگي مي‏كنيم. ما نمي‏توانيم به خوش‏بختي برسيم مگر آن كه در عمق و كُنه اين ظواهر فريبنده، حقيقت را دريابيم، و آن حقيقت، حقيقتِ تساوي همه نژادها، همه اديان و همه افراد در چشم خداوند است. يك انسان واقعاً ديندار بايد بداند كه اديان ديگر هم راه‏هايى هستند كه به حقيقت مي‏پيوندند و ما هميشه بايد به ديده احترام به اديان ديگر بنگريم. راما كريشنا از جان گذشته‏اي بود كه به جهاد عليه حرص و آزمندي برخاسته بود و چونان سربازي بود كه به خاطر صلح مي‏جنگيد. وي اندكي قبل از مرگْ مريدانش را به نزد خود فرا خواند، با نجوايي ضعيف از آنان خواست كه مردم را به دوستي و مهرورزي و محبت دعوت كنند. راما كريشنا سرانجام در پانزدهم مارس 1886م در پنجاه سالگي درگذشت.
تزار نيكلاي دوم آخرين پادشاه روسيه، در سال 1894م پس از مرگ پدرش به عنوان امپراتور روس بر تخت سلطنت نشست. وقوع جنگ روسيه با ژاپن در اوايل قرن بيستم و شكست روسيه در اين جنگ، تظاهرات خونين كارگري و پس از آن، فرمان تشكيل مجلس مشورتي موسوم به دوما از جمله حوادث دوران امپراتوري او بود. اما آنچه پايه‏هاي حكومت تزاري را بيش از پيش متزلزل ساخت آغاز جنگ جهاني اول در سال 1914م بود. طولاني شدن جنگ، مخالفان را كمك نمود تا فشارهاي خود را عليه ديكتاتوري تزاري افزايش دهند. در اين ميان، بلشويك‏ها به رهبري لنين بر اقدامات خود عليه تزار و هيأت حاكمه افزودند. در نتيجه، تزار در 15 مارس 1917م قدرت را به رئيس مجلس دوما واگذار نمود و پس از 23 سال سلطنت، از اين مقام كناره‏گيري كرد. وي از آن به بعد به مدت 15 ماه به همراه خانواده‏اش تحت نظر بود. اما ترسِ بلشويك‏ها از رشد گروه‏هاي طرفدار تزار و احتمال به سلطنت رسيدن آن‏ها، باعث شد كه طي فرماني از جانب لنين، در 19 ژوئيه 1918م تزار نيكلاي دوم به همراه همسر و فرزندان و خدمه تيرباران شوند. (ر.ك: 16 ژوئيه)
با فروپاشي امپراتوري عثماني، فؤاد اول فرزند خديو اسماعيل آخرين فرمان‏رواي عثماني بر مصر، به سلطنت رسيد. او پس از مرگ برادرش كه خديو مصر بود، در سال 1917م به پادشاهي دست يافت. در سال 1919م انقلاب ماه مارس در مصر درگرفت و انگلستان ناگزير به پذيرفتن استقلال مصر گشت. از اين رو در نيمه ماه مارس 1922م، فؤاد اول استقلال مصر را اعلام كرد و حقوق مدني و مشروطه را به مردم اعطا نمود. در 1936م، انگلستان به طور رسمي استقلال مصر را پذيرفت و قراردادي ميان مصر و انگلستان بسته شد. پس از مرگ فواد اول، پسرش فاروق معروف به فاروق اول به پادشاهي رسيد كه پادشاهي وي تا سال 1952 به طول انجاميد و با كودتاي گروه افسران آزاد ارتش مصر، رژيم سلطنتي به پايان رسيد. (ر.ك: 23 ژوئيه)
كمال جُنْبَلاط سياست‏مدار معروف لبناني، در 6 دسامبر 1917م در جنوب بيروت به دنيا آمد. وي از جواني و پس از طي تحصيلات دانشگاهي خود وارد عرصه سياست گرديد و ابتدا به عنوان نماينده منطقه شوف و سپس در سال 1946 به عنوان وزير اقتصاد و كشاورزي انتخاب گرديد. جنبلاط هم‏چنين در سال 1949م حزب سوسيال ترقي‏خواه لبنان را بنيان نهاد. جنبلاط از سال 1952 به بعد، فعالانه در جناح مخالف دولت به كار پرداخت و توانست بشارةالخوري، رئيس جمهور وقت لبنان را سرنگون سازد. او با رؤساي جمهور بعد نيز ارتباطاتي داشت و به مقتضاي منافع خود پيش مي‏رفت. وي از سال 1965م تدريجاً مواضع راديكالي انتخاب كرد و جبهه چپ طرفدار شوروي را به وجود آورد. اين جبهه از حزب سوسياليست ترقي‏خواه، حزب كمونيست و چند سازمان سياسي ديگر تشكيل شده بود. كمال جنبلاط پس از جنگ شش روزه 1967 بين اعراب و اسرائيل به صورت يكي از طرفداران جدي نهضت مقاومت فلسطين درآمد و در سياست‏هاي خود در لبنان، از حمايت احزاب و سازمان‏هاي فلسطيني برخوردار گرديد. جنبلاط در سال 1972م دبير كل جبهه عربي حمايت از فلسطين شد و در تابستان 1976م با ورود نيروهاي نظامي سوريه به لبنان به شدت مخالفت كرد. وي به منظور خنثي كردن برنامه‏هاي سوريه، سفرهايى به اروپا و جهان عرب انجام داد كه البته بي‏نتيجه ماند و پس از اعلام مشروعيت حضور ارتش سوريه در خاك لبنان در كنفرانس سران عرب، مجبور به پذيرش اين وضعيت شد گرچه دشمني خود را با سوريه تا آخر ادامه داد. كمال جنبلاط سرانجام در نيمه مارس 1977م توسط مخالفانش در 60 سالگي به قتل رسيد. وي علاوه بر شخصيت سياسي، به عنوان يك انديشمند آثاري نيز از خود به جاي گذاشت كه حقيقت انقلاب 1958 لبنان، براي لبنان و درباره سياست لبنان از آن جمله است.